دختری که خودش را گم کرد

ساخت وبلاگ

ترس برم می‌دارد وقتی میبینم مدتهاست دیگر به او فکر نمیکنم.

یادش از خاطرم کمتر و کمتر می‌شود.

گویی هیچوقت نبوده ...

ترسناک است فراموش کردن آدمهایی که یک روزی عزیزِ جانم بودند!

+ نوشته شده در چهارشنبه پانزدهم فروردین ۱۴۰۳ساعت 14:47 توسط Susan |

دختری که خودش را گم کرد...
ما را در سایت دختری که خودش را گم کرد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : speciallyo بازدید : 10 تاريخ : شنبه 18 فروردين 1403 ساعت: 22:03

هاجر از ۲۷ اسفند رفته سفر و حقیقتا دارم کلافه میشم از این همه نبودنش!

فشار پروپوزال و ثبت و این مسخره بازی هاش هم بود این مدت.

احساس میکنم از استرس وارده تو این ده روز دارم به فنا میرم.

+ نوشته شده در چهارشنبه پانزدهم فروردین ۱۴۰۳ساعت 20:0 توسط Susan |

دختری که خودش را گم کرد...
ما را در سایت دختری که خودش را گم کرد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : speciallyo بازدید : 10 تاريخ : شنبه 18 فروردين 1403 ساعت: 22:03

۶ صبح نشستم تو آشپزخونه

هندزفری گذاشتم

کافی میخورم و به آهنگ گل و تگرگه قمیشی گوش میدم ...

فقط یه آدم مجنون ۶ صبح میشینه گل و تگرگ گوش میده :))

قصه‌ی من و غم تو

قصه‌ی گل و تگرگه

ترس بی تو زنده بودن ترس لحظه های مرگه

ای برای با تو بودن، باید از بودن گذشتن ...

+ نوشته شده در پنجشنبه شانزدهم فروردین ۱۴۰۳ساعت 6:21 توسط Susan |

دختری که خودش را گم کرد...
ما را در سایت دختری که خودش را گم کرد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : speciallyo بازدید : 9 تاريخ : شنبه 18 فروردين 1403 ساعت: 22:03